- پیش دست
- سبقت گیر، مقدم
معنی پیش دست - جستجوی لغت در جدول جو
- پیش دست
- پیشکار، مددکار، معاون، آنکه در امری یا کاری زودتر از دیگری اقدام کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دست دراز کردن برای انجام دادن کاری، گرفتن چیزی پیش از دیگران، در کاری بر کسی پیشی گرفتن، برای مثال تو پیروزی ار پیش دستی کنی / سرت پست گردد چو سستی کنی (فردوسی - ۷/۲۱۱) ، بشقاب سر سفره، بشقاب خالی که در سر سفره می گذارند تا هر خوراکی را که می خواهند در آن بگذارند و بخورند
Flirtation, Flirtatiousness, Preemption
флирт , упреждение
Flirten, Vorwegnahme
флірт , попередження
flirt, preempcja
调情 , 优先购买权
flerte, preempção
flirtare, prelazione
coqueteo, coquetería, prevención
flirt, coquetterie, préemption
flirten, voorkeursrecht
การจีบ , การจองล่วงหน้า
menggoda, pendahuluan
مداعبةٌ , لطفٌ , استباقٌ
छेड़छाड़ , पूर्वसूचना
חיזור , זִכוּת קְדִימוּת
ナンパ , 先取
플러팅 , 선점
flört, flörtözlük, öncelik hakkı
uchangamfu, kuzuia mapema
ফ্লার্ট , অগ্রাধিকার
چھیڑ چھاڑ , پیش دستی
اجرت پیش از کار
مزد پیشی که قبل از انجام دادن کار بفروشنده یا کننده دهند اجرت پیشی بیعانه مقابل پسا دست، وجهی که هنگام خریدن چیز بفروشنده دهند نقد مقابل نسته پسادست: ستد و داد جز به پیشا دست داوری باشد و زیان و شکست. (لبیبی)، پیشدست مقدم، پیشدستی تقدم
اجرت پیش از کار، مزدی که پیش از کار کردن به مزدور بدهند، مقابل پسادست، معاملۀ نقد، برای مثال ستد و داد جز به پیشادست / داوری باشد و زیان و شکست (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۷)
سابق سبقت گیر مقدم: بدانید کوشد به بد پیشدست مکافات این بد نشاید نشست. (شا. لغ)، پیشدستی سبقت کنون کینه را کوس بر پیل بست همی جنگ ما را کند پیشدست. (شا. لغ)، پیشادست پول پیشکی که قبل از شروع بکار بکارگر دهند بیعانه، نقد مقابل نسیه، صدر
تیز دست، دست دیو ید شیطان
آنکه تحت امر دیگری به کار پردازد فرودست خدمتگذار، خوار و ذلیل